اینم از آخرین کاغذ
دیگه جای نوشتن نیست
دلم می خواد بگم اما دیگه نای نوشتن نیست ، دیگه نای نوشتن نیست
دعا کن مثل این اشکی که می میره روی گونه ام
بمیرم تا بیام پیشت چه جوریش رو نمی دونم ، نمی دونم
همون اول بهت گفتم که بی عشق تو می میرم
تو می دونی که حرفام رو ، بمیرم پس نمی گیرم
ببین دارم میام پیشت دیگه اینجاش رو مجبوری
می دونستم که می میرم ، نمی دونستم این جوری که بی عشق تو می میرم
دعا کن مثل این اشکی که می میره روی گونه ام
بمیرم تا بیام پیشت چه جوریش رو نمی دونم ، نمی دونم
:: بازدید از این مطلب : 626
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5